English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (9061 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
seem U وانمود شدن
seemed U وانمود شدن
seems U وانمود شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
simulate U وانمود کردن
simulate U وانمود سازی کردن
simulate U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates U وانمود کردن
simulates U وانمود سازی کردن
simulates U تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating U وانمود کردن
simulating U وانمود سازی کردن
simulating U تقلید نشان دادن وانمود کردن
feint U وانمود
feinted U وانمود
feinting U وانمود
feints U وانمود
feigning U وانمود
pretence U وانمود
pretences U وانمود
pretenses U وانمود
affectation U وانمود
affectations U وانمود
make believe U وانمود
make-believe U وانمود
assume U بخود بستن وانمود کردن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
simulator U دستگاه وانمود ساز
simulators U دستگاه وانمود ساز
poseur U وانمود کن
poseurs U وانمود کن
poser U وانمود کن
posers U وانمود کن
simulation U وانمود تظاهر
simulations U وانمود تظاهر
faking U وانمود
possum U وانمود کردن
possums U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
shams U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
feigns U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
pretending U وانمود کردن
pretends U وانمود کردن
represent U نمایندگی کردن وانمود کردن
represented U نمایندگی کردن وانمود کردن
represents U نمایندگی کردن وانمود کردن
pretension U وانمود
pretensions U وانمود
dissimulation U وانمود
pretender U وانمود گر
pretenders U وانمود گر
factitious U وانمود کننده
affecter U وانمود کننده
fakery U وانمود
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
heroize U خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن
lead on U وانمود کردن
play at U وانمود کردن
put on U وانمود کردن بکارانداختن
simulafe U وانمود کردن
simular U وانمود کننده
to make believe U وانمود کردن
to set up for...... U خود را..........وانمود کردن
play-act U وانمود کردن
play-acted U وانمود کردن
play-acting U وانمود کردن
play-acts U وانمود کردن
Dont sidetrack the issue. U خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
let on <idiom> U وانمود کردن
snake in the grass <idiom> U دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
make believe <idiom> U وانمود کردن
sham U وانمود کردن
dissemble U وانمود کردن
feign U وانمود کردن
pretend U وانمود کردن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com